دفتر رسمی عاشقان

من علیرضا رمضانی این وبلاگ رو برای عاشقان سینه سوخته طراحی کردم امیدوارم خوشتون بیاد

دفتر رسمی عاشقان

من علیرضا رمضانی این وبلاگ رو برای عاشقان سینه سوخته طراحی کردم امیدوارم خوشتون بیاد

انتظار


 


ساعتها گذشت ماه ها گذشت سالها گذشت و من هم اکنون چشم انتظارم
بله انتظار تویی که مرا شکستی و مرا اواره این دیار کردی
 تویی که برایم تک ستاره این اسمان بودی
تویی که هر بار مرا صدا میکردی حس میکردم دنیا مرا صدا میکرد
 تویی که هر بار نگاهم میکردی فکر میکردم تمام ارزوهایم مرا نگاه میکرد
حالا افسوس که یه ارزو برای من ماند بله ارزو !
 ارزویی که سال هاست شده رویاهای خیسم  اما چه کنم
 دیگر خسته شدم خسته از روزگار خسته از زمونه حتی از خودم هم خسته شدم خدایا
چه کنم دیگر نفسم بریده هوای سکوت خانه برایم سنگین شده
 غبطه به روزهایی که در زیر باران قدم میزدیم میخورم
 و من خود را چتری برای کسی میکردم که از وجودم بود
اما حیف ! اون هیچ وقت نفهمید که چرا خیس نشد  خیلی دلتنگم
باید سفرکنم سفری که سفر اخرم باشد سفری که امدنی در کار نیست .

اشک


به یاد چشمانی که چگونه نگاهش را از من برید و رفت انقدر اشک میریزم

که زمین جاری از جوی اشک شود اشک هایی که هر قطره اش با هزاران ارزو بر

زمین میریزد و انقدر اشک میریزم تا سنگ هم در ماتم من اشک بریزد

نگاه کن به اسمان که در ماتم اشک و سنگ هم اشک میریزد تا به همه ی

عالم بگوید اشک میریزم تا سرزمین وداع اتش نگیرد

بیاد عاشقان اسیر خاک

روزی که برای اولی بار نگاهم به نگاهت افتاد را بیاد می اوری

یادت هست که چگونه تمام زندگییم را در چشمان سیاهت دیدم و ان روز

بود با هزاران ارزو به تو دل بستم و عاشقت شدم حال ببین که چگونه

در تاریکی شب گریان به اسمان نگاه میکنم تا شاید روزی برگردی

اما میدانم که دیگر بر نخواهی گشت حال تو در کنج دلم انقدر خواهی ماند

تا روزی که دلم از این دنیا وداع کند و تا ان روزی که همه ی عالم بگویند

بیاد عاشقان اسیر خاک